هستی هستی ، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

تمام هستی ما

خوب

ترس از آب

آخر هفته رفتیم شمال.تو ساحل باباش هستی رو بغل کرد و برد تو آب.یه لحظه پاش تاب برداشت و دوتایی افتادند تو آب.هستی هم که از قبل ترس از آب داشت ترسش بیشتر شد و با گریه و فریاد از آب اومد بیرون.دیگه هم جرات نکرد بره.اما طفلک دلش می خواست بره و لذت ببره.مخصوصا که می دید نگار و نیلا با باباشون رفتن تو آب و کلی هم حال می کنند.
19 مرداد 1393

هستی و روزگارش در مهد

 مربی هستی بهشون گفته بود که یه ادم نقاشی کنند و دور تادورشو قیچی کنند و با خودشون ببرند مهد.هستی هم شروع کرد به کشیدن نقاشی.یهو با ناراحتی و بغض اومد پیشم و گفت من بلد نیستم خوشگل بکشم.نمی تونم موهاشو مثل تو بکشم.اصلا مگه نیکا از من کوچکتر نیست مگه من نباید از اون بهتر بکشم چرا بهتر نمی کشم... حالا بیا درستش کن.این در حالی بود که نقاشی های هستی واقعا خوشگلند و همیشه هم تو خونه و هم مربیش ازش تعریف می کنیم.گفتم اتفاقا همکار من می گه هستی خیلی خوشگل می کشه/ گفت نخیرم اون الکی می گه که تو ناراحت نشی من:   ...
5 مرداد 1393

بدون عنوان

دستمو سر کار بریده بودم.دکتر گفته بود نباید بهش آب بخوره.خواستم برم حموم انگشتانه رو تو انگشتم کردم.از بعد حموم داشتیم باهم میوه می خوردیم از انگشتم درش آوردم.ازم پرسید مامان بازم از اینها داری؟نمی دونستم چرا این سوالو می پرسه.حدسم این بود که می خواد ببینه اگه دارم بهش بدم بازی کنه.گفتم واسه چی می پرسی؟ جواب داد مگه بازم از اینا داری که می اندازی بره؟ . . یعنی بچه 6 ساله به این نتیجه رسیده حیف و میل کردن وسایل از زیاد بودنشونه...
5 مرداد 1393
1